یه هدیه باش
تو ابان ٩١ هستیم. مشهد و حرم... تو یکی از صحن ها دو تا پسربچه رو دیدم که دنبال هم میدویدن و جالب تر اینکه بزرگتره که حدودا ٦ سالش بود خیلی هوای داداش سه ساله اش رو داشت. دنیای برادرها و خواهرهای همخون و همخونه و همدرد و.... دیگه شک و تردید داره به یقین نزدیک میشه. عسلکم! به خاطر خودت و به خاطر من تو هم میتونی یه هدیه عزیز ناغافل خدا باشی !
نویسنده :
مامان
1:03